ترواشات ذهنی یک دیوانه
13
گفته بودم بی روی توارامم،ارام جانم...
ارزوهامو فوت کردم مثه شمع تولد19 سالگی م که من بااصرار18 تاشمع روشن کردم..
چقدزود گذشت..
19تابهاروتابستون وپاییزوزمستون گذشت ومن هنوزهمون دخترک 9ساله ایم که شناختی..
تو؟!
هنوزم نمیتونی فکرمن روبخونی..
خبرت هست بی روی توارامم؟!
خبرت نیست،میدونم..
موهاش مشکی تربود یاچشماش؟
همون تنهاعکسی که ازش توگوشیت هست وتوشباقبل خواب بهش فک میکنی..
ادما چقدمیتونن ساده باشن..
مثه من..
دیگه اهنگ هایی که باهم گوش میدادیم روهم دوست ندارم..
جایی که توباشی نمیام..
ازپیرهن چارخونه قرمزوسیاه هم بدم میاد...
ازتوهم بدم میاد..
بدم میاد؟!ارع..
ارزوهامو فوت کردم مثه شمع تولد19 سالگی م که من بااصرار18 تاشمع روشن کردم..
چقدزود گذشت..
19تابهاروتابستون وپاییزوزمستون گذشت ومن هنوزهمون دخترک 9ساله ایم که شناختی..
تو؟!
هنوزم نمیتونی فکرمن روبخونی..
خبرت هست بی روی توارامم؟!
خبرت نیست،میدونم..
موهاش مشکی تربود یاچشماش؟
همون تنهاعکسی که ازش توگوشیت هست وتوشباقبل خواب بهش فک میکنی..
ادما چقدمیتونن ساده باشن..
مثه من..
دیگه اهنگ هایی که باهم گوش میدادیم روهم دوست ندارم..
جایی که توباشی نمیام..
ازپیرهن چارخونه قرمزوسیاه هم بدم میاد...
ازتوهم بدم میاد..
بدم میاد؟!ارع..
11
دوباره خوابشو دیدم،من لعنتی،دوباره..
اصن یه حس عجیبی داره این اهنگ برام..
اهنگ های قدیمیش،حسش،درکم میکنه..
میدونم..
.
دیشب یهویی بیرون رفتن ساعت 9 وکوه رفتن ساعت 12 وساعت 2 خونه رفتن و...
من خوابم عایا؟!
8 روزه که نیستی..
چه خوبه که نیستی...
.
میخوام ترم تابستونه بردارم فقط وفقط بخاطراینکه اول ترم اینده مجبور نباشم چشمم توچشم خیلی هاباشه:))
10
ادما ازشکست دوباره میترسن..ادما بعدازیه اتفاقاتی دیگه هیچ وقت اونی که بودن نمیشن..ادما عوض میشن..دیگه میترسن،حتی ازسایه ی خودشون..میترسن ازگفتن دوباره ی دوستت دارم..میترسن ازشنیدن دوستت دارم..میترسن ازاینکه دوباره چشماشون ازعشق برق بزنه وخیانت ببینن،میترسن ازاینکه عاشق بشن وعاشق نباشه..میترسن ازاینکه دل بدن ودل داده باشه...ادما زمان میخوان...که ترمیم کنن خودشون رو..روحشون رو..تابتونن دوباره باقلبشون بخندن..ادما نیازبه زمان دارن که فراموش کنن؛از نو شروع کنن..من اون ادمیم که شکسته..خیلی وقته شکسته..اون ادمیم که نیاز به زمان دارم...اون ادمیم که میخندم ولی قلبم وچشمام نمیخندن..من اون ادمیم که ترسیده..حتی ازخودش وباوراش..
8
یه چیزی توی گلومه فک کنم بهش میگن بغض..
خستم..
میخوام فراموش کنم..
نمیشه..
حتی توی خواب هام هم هست..
خستم..
میخوام از نو شروع کنم..
مثه همیشه..
هرچی فکرش رومیکنم میبینیم باگذشت زمان هم اشتباهات من فراموش نمیشه..
همه چی خراب شده..
خراب کردم..
خدایا،کاشکی که این روزاهم بگذره،خداجونم خستم..
خستم..
خستم..
خستم..
میشه تموم شن این روزا؟؟
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |